آیا سن بالا به معنای حکمت بیشتر است؟
به گزارش تور فرانسه، خبرنگاران، ترجمه کامران برادران: واضح است که همه افراد مسن عاقل نیستند. دونالد ترامپ نمونه برجسته ای در این زمینه است. بعضی از افراد مسن، مانند افراد در هر سنی، به سادگی احمق، بی ملاحظه، خود شیفته یا حتی بدخواه یا ظالم هستند. از سوی دیگر، بعضی از جوانان چهل، سی و بیست ساله عاقل هستند. همانطور که رابرت نوزیک در کتاب خود به نام زندگی آنالیز شده می گوید: حکمت و سالمندی هم بسته یکدیگر نیستند. آیا دلایل مستدلی وجود دارد که فکر کنیم عقل در مراحل بعدی زندگی بیشتر می گردد؟
بسیاری از فیلسوفان معتقدند حکمت هم جنبه تأملی و هم جنبه عملی دارد. این دو جنبه کاملاً در هم تنیده شده اند. فرد عاقل نه تنها به خاطر اعتقاداتش، بلکه به واسطه بینش ها، صفات، انتخاب ها و رفتارهایش عاقل است. یعنی حکمت نه تک بعدی است و نه صرفاً گزاره ای، هر چند شامل شناخت و تجسم حقایق خاص باشد.
بیشتر مردم بعلاوه تصور کلی از اینکه یک فرد عاقل چگونه است دارند. می توانیم از این برداشت برای توصیف بعضی از ویژگی های مرتبط با افراد خردمند استفاده کنیم. افراد عاقل با خرد متولد نمی شوند؛ خرد آنها با گذشت زمان و اغلب به سختی به دست می آید. آنها دیدگاه گسترده ای دارند، به این معنا که آنها روی چیزهای پیش پا افتاده یا سطحی تمرکز نکرده و خود را تنها به یک جنبه از فکر یا فعالیت انسانی محدود نمی نمایند.
انسان عاقل می تواند دید بلندی داشته باشد و معنای و ارزش زندگی را درک کند. او نه تنها به رفاه خود، بلکه به رفاه سایر موجودات ذی شعور توجه دارد. فرد عاقل متعهد به مولد بودن است: تقویت رفاه کسانی که آینده ای طولانی تر از آینده او خواهند داشت.
اسکار وایلد زمانی گفت: با سن عقل می آید، اما گاهی سن به تنهایی می آید. دلایل مختلفی برای شک و تردید در خصوص این ایده وجود دارد که پیری ما را عاقل تر می نماید. با این حال، آسان نیست شخص سالمندی را تصور کنیم که بهره چندانی از حکمت و عقل نبرده باشد. اگر عقل با افزایش سن به وجود می آید، چرا این واقعیت فرضی به طور گسترده تر به رسمیت شناخته نمی گردد؟ در عوض، افراد مسن در معرض اغماض هستند و گاه به عنوان باری گران برای افراد جوان تلقی می شوند، چراکه چه بسا مراقبت های درمانی یا بهره آن ها از شرایط مالی چه بسا به مقدار گروه های جوان تر نباشد. همین امر است که در نهایت سبب می گردد بسیاری از افراد مسن در نهایت کارشان به جایی کشیده گردد که دیگر باری برای دیگران تلقی نشوند: خانه سالمندان.
علت دیگر برای شک و تردید درباره هم ترازی عقل با افزایش سن از این واقعیت ناشی می گردد که این ادعا به صورت تجربی آزمایش شده است. به عنوان مثال، مونیکا آردلت و همکارانش در مقاله خود، رابطه میان سن و خرد سه بعدی، با آنالیز مطالعات دیگر و استفاده از تحقیقات خود نشان می دهند که حقیقت این ادعا در خصوص سن و خرد، جای تعجب نیست و تا حدی به معنای حکمت بستگی دارد. آنها بین ابعاد خردِ شناختی، تأملی و شفقت آمیز تمایز قائل می شوند و پیشنهاد می نمایند که اگرچه عناصر غیرشناختی شواهدی از افزایش در سنین پیری نشان می دهند، عناصر شناختی خرد پس از اواسط زندگی کاهش می یابد. آنها بعلاوه پیشنهاد می نمایند که ارتباط بین سن و خرد ممکن است در میان افرادی که تحصیلات عالی دارند بیشتر باشد. بنابراین، بسته به اینکه بر کدام جنبه از شواهد تجربی تأکید شده باشد، ممکن است مورد منفی تقویت گردد.
علاوه بر این، دلایلی وجود دارد که فکر می کنیم کسب خرد در سنین پیری حتی دشوارتر از سنین پایین تر است. برای مثال، بیشتر افراد مسن باید با یک یا چند تغییر در سلامت جسمانی خود دست و پنجه نرم نمایند - بیماری مزمن، درد، کاهش بینایی یا شنوایی، ضعیف شدن استخوان ها، یا از دست دادن قدرت، تعادل، انعطاف پذیری یا استقامت. این از بین رفتن قوای بدنی ممکن است به طور ضروری برای فرد مسن به شدت تنش زا باشد، بنابراین او را از کسب و به کارگیری خرد منحرف می نماید.
ممکن است استدلال گردد که فرد مسن ممکن است با قرارهای پزشکی، داروها و به طور کلی سرعت کمتری که دارد، جذب مراقبت از خود گردد. علاوه بر این، می توان استدلال کرد که تغییرات شناختی احتمالی در دوران سالمندی - از دست دادن حافظه، کوشش برای یافتن کلمات، کاهش توانایی حل مسائل، مسائل در توجه و تمرکز، یا ناتوانی در یادگیری اطلاعات یا مهارت های نو - ممکن است کسب خرد را با دشواری روبرو کند.
اگرچه این استدلال ها قانع نماینده به نظر می رسند، اما استدلال های متقابل خوبی برای همه آنها وجود دارد. حتی اگر همه افراد مسن عاقل نباشند، و نه تنها افراد مسن عاقل باشند، باز هم چنین است که عقل با افزایش سن به وجود می آید و بعضی از جنبه های خرد در دوران پیری با سهولت بیشتری جذب می گردد.
این واقعیت که شناخت فرهنگی کمی وجود دارد که افراد مسن عاقل هستند، ممکن است نتیجه چندین عامل باشد. در جهانی به اصطلاح پیشرفته، پیر بودن به معنای از دست دادن اقتدار است . اغلب، این به معنای قطع ارتباط سیستماتیک با جهانی بیرون است، یا حداقل، برای کسانی که از مشاغل حقوقی بازنشسته شده اند، دیگر فرصت زیادی برای بیان ایده های خود ندارند. به علت این دو عامل - از دست دادن اقتدار و کمبود فرصت - افراد مسن ممکن است در خصوص خردی که به دست آورده اند صحبت ننمایند.
اما به قول یکی از شخصیت های مارسل پروست در کتاب در جست وجوی زمان از دست رفته، ما خرد دریافت نمی کنیم، باید آن را برای خودمان کشف کنیم، پس از سفری در بیابانی که هیچ کس نمی تواند برای ما بسازد، و هیچ کس نمی تواند از آن اجتناب کند. ما، زیرا حکمت ما نقطه نظری است که از دل آن در نهایت به جهان می رسیم.
این مقاله ترجمه خلاصه ای است از منبع زیر:
https://www.philosophersmag.com/essays/311-older-and-wiser
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران