نقد فیلم طلا؛ شانس هیچ وقت در خانه بدشانس را نمی زند

به گزارش تور فرانسه، فیلم طلا بازگشت پرویز شهبازی بعد از مالاریا به سینمایی است که از او انتظار داریم. یک درام پرکشش که به شیوه شهبازی آرام آرام روایت می گردد و زیر پوست تماشاگر می رود. از همان سکانس های ابتدایی تنش را در فیلم می گردد حس کرد. یک گریز کوتاه به زندگی هر کدام از کاراکترها که فکر می کنیم در همه طول فیلم همراه هم خواهند بود اما شبیه دربند شهبازی از میان آنها قهرمانش را انتخاب می نماید و فیلم را با او به سرانجام می رسانیم.

نقد فیلم طلا؛ شانس هیچ وقت در خانه بدشانس را نمی زند

جهت دریافت خدمات پتینه کاری با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. هر گونه خدمات رنگ آمیزی با تکنیک های مدرن پتینه کاری را به ما بسپارید.

شخصیت ها به تدریج شکل می گیرند و شبیه فیلمنامه های دقیق شهبازی اطلاعات درباره هر کدام در فرایند فیلم به مخاطب داده می شود. منصور این بار کاراکتر بدبیار جهانی است که شهبازی ترسیم اش می نماید. شخصیتی که تا آن نقطه نهایی فیلم کامل با او نمی توانیم همراه بشویم. منصور ضربه را در همان سکانس آخر به مخاطب می زند.

در اجرا هم طلا فیلم تر و تمیزی از کار درآمده. استاندارد است. مثل عیار 14 یا دربند از لحاظ بصری شگفت انگیز نیست اما چند تا سکانس خیلی خوب دارد از جمله سکانس رفتن به پناهگاه یا سکانس انتهای جنگل که قدرت کارگردانی پرویز شهبازی را بار دیگر به رخ می کشند. نکته ویژه بقیه سکانس ها فقط تمپوی فیلم است. ضرباهنگی که در ساده ترین اتفاقات فیلم هم باعث می شود هیجان در دل تماشاگر نفوذ کند. با شناختی که از قدرت شهبازی در کارگردانی دارم به نظرم طلا پتانسیلش را داشت که از لحاظ اجرا فیلم جسورانه تری باشد.

اما مشکل فیلم از انتخاب بازیگرانش می آید. بازی هومن سیدی در نقش منصور خوب است. مهرداد صدیقیان و طناز طباطبایی و حتی نگار جواهریان هم استاندارد هستند اما فیلمی یک جور روحیه آشوب و عصیان کم دارد که در متن قصه وجود دارد اما در فضای فیلم درنیامده است و به نظرم بخش بزرگی از این ماجرا به حضور این بازیگران حرفه ای برمی شود.

اگر به جای این چهار نفر یا حداقل به جای منصور و دریا شهبازی از استعداد خودش در معرفی چهره های تازه به سینمای ایران استفاده می کرد، مثل کاری که در نفس عمیق یا دربند انجام داد یا حداقل بازیگرانی در فیلمش حضور داشتند که دست به شمایل شکنی می زدند شبیه حضور خوب و غریب پوریا پورسرخ یا کامبیز دیرباز در عیار 14، اتمسفر فیلم طلا به سبک بهترین فیلم های پرویز شهبازی آنارشیستی تر می شد. این افسارگسیختگی جسورانه چیزی است که الان فیلم طلا کم دارد و با حضور چند چهره جوان قطعا بخش زیادی از این ماجرا حل می شد.

طلا اما تا انتها ریتم و هیجانش را حفظ می نماید. اشارات کوچک روی چیزهایی مثل کوله پشتی که بعد تصویر دراماتیکی پیدا می نماید جزو استعدادهای ویژه پرویز شهبازی است. شخصیت هایی که تا انتها کامل کنش هایشان را درک نمی کنیم اما با آنها همراه می شویم باز هم جزو نکاتی است که پرویز شهبازی جزو معدود فیلمسازانی است که می تواند به تصویر بکشد. داستانک های مربوط به همه کاراکترها را مثل دربند خیلی مینی مال و گذرا مطرح می نماید. هر فیلم دیگری بود احتمالا خیلی بیشتر روی ماجرای حاملگی دریا مانور می داد یا برای حل مشکل پول لیلا زمان بیشتری صرف می شد. شهبازی اما همه این ها را شبیه سنگ بنای اولیه می چیند تا به طلا برسد. طلایی که آینده اش مهم است. آینده ای مبهم که قرار است آن سوی مرزها رقم بخورد. جایی که شاید تقدیر یک خانواده بدبخت جور دیگری عمل بکند.

فرایند فیلم از شادی به اندوه، از محبت به تردید و خشم و درنهایت همدردی و دلسوزی خیلی خوب تاثیرش را می گذارد.

این نگاه تقدیرگرای شهبازی را در خصوص قهرمانش دوست دارم. همان نگاهی که به کاراکترهای نفس عمیق، عیار 14، دربند و حتی مالاریا داشت. تقدیر این آدم ها تباهی است. اینجا البته دو روزنه امید شهبازی برایمان باقی گذاشته است: طلا و کودکی که قرار است متولد شود.

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 7 خرداد 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: tour-france.ir شناسه مطلب: 417

به "نقد فیلم طلا؛ شانس هیچ وقت در خانه بدشانس را نمی زند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقد فیلم طلا؛ شانس هیچ وقت در خانه بدشانس را نمی زند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید